سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز قلم درسجاده سفید بر مهر دیوانه ای

صفحه خانگی پارسی یار درباره

زبان رندانه

زبان رندانه

سَر تو دادی، دل تو دادی، جان و تن را هم تو دادی

تن به خاک، جان به راه، دل به تو، سَر ز چه خواهی

سِِرّ بده تا سَر دهم، سَر با بدن یک سَر دهم، جان می‎دهم

همسر دهم، اولاد و مال با هم دهم، هرچه دهی آن هم دهم

هرچه خواهی گفتم و پیشم امانت وقت موعود

بود رندانه زبان حال وجانم، ای خدا عشق تو عقلم ربود

همسفر عشق شدم، دیوانه تو، سَرگشته‎ام، واله شدم

چیزی ندارم که دهم توشه‎ای پر ز خطا است روی تنم

ای خدا من از توام تو با منی، من سوی تو آیم شبی

آن شب کنارش می‎گذار، تابی که نیست، حالا در آغوشم بگیر

درد ما را نیست درمان الغیاث

هجر ما را نیست پایان‎الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان‎الغیاث

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو که پای توست            

             

       بهلول زمانه (محمد جلیل)  28/4/84